یاس کبود

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

عاقبت یک شب میان صحن تو گم می‌شوم

18 بهمن 1402 توسط دل تنگ نجف

عاقبت یک شب میان صحن تو گم می‌شوم

بیخیالِ طعنه‌ها و حرف مَردم می‌شوم

غرق در ظلمت به سمت نور، عازم می‌شوم

خاکبوس مرقدِ خورشیدِ هشتم می‌شوم

یا غباری که دخیلِ جاروی صحنت شده 

یا که زیر پای کفترهات، گندم می‌شوم 

دست بر سینه سلامی می‌دهم سمت ضریح

من سراپا گوش، مشتاق #علیکم می‌شوم

دوستم داری؟ نداری؟ نوکرم؟ یا نیستم؟

بارها درگیرِ این سوءتفاهم می‌شوم

رو به من آغوش، وا کردی و می‌گویی بیا 

با دو چشمِ بسته سرگرمِ تجسم می‌شوم

می نشینم گوشه ای و تا سحر کز می کنم

کودکی که هست، محتاج ترحم؛ می‌شوم

میروم دنبال شخصی که وساطت کار اوست

از درِ باب‌الجوادت راهیِ قم می‌شوم

هرکه آرَد تحفه‌ای در محضر مولای خود

من دو دست خالی و کوه گناه آورده‌ام

#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين

سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، #چهارشنبتون_امام_رضایی 

#به_یاد_شهدا

#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم

 

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: علوم قرآن و حدیث لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

یاس کبود

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
    • فاطمه اطهر(س)
  • علوم قرآن و حدیث
  • احکام
  • اخلاق و تربیت
  • شهدا
  • پزشکی
  • اعتقادی
  • مشاوره و سبک زندگی
  • مناسبت ها و مسائل روز

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس