سراغ پرچمت را از شمیمِ باد میگیرم
سراغ پرچمت را از شمیمِ باد میگیرم
نشانِ رود را از ماهی آزاد میگیرم
حرم یعنی شفا؛ یعنی همان هوی مسیحایی
که دارم دَمبهدَم از دوریاش غمباد میگیرم
شفا یعنی نخِ پیراهنی که غرق یوسف بود
به این امّید، من هم بوسه از فولاد میگیرم
مرا گم کرد، چشمانی که محو صحن و گنبد شد
نشانی ِ تو را از کورِ مادرزاد میگیرم
به غیر از دیدنت هر حاجتی آوردهام رد کن
پس از دیدار، هر چیزی که لطفت داد میگیرم
من از گرد و غبارِ زیرِ جاروهای خُدّامت
پس از افتادگی؛ پرواز را هم یاد میگیرم
نشستن با کبوترهای دستآموزِ تو درس است
برای جَلد بودن رخصت از استاد میگیرم
غم تو گوهری نایاب، در دنیای شادیهاست
من این دَم را میان صحن گوهرشاد میگیرم
تمام صحن تو شعر است، از هر شعر گویاتر
نگاهش میکنم از شعرِ خود ایراد میگیرم
آمدن سمت حریمت همه رویای من است
دوری از صحن و سرای تو، خودِ کابوس است
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، #چهارشنبتون_امام_رضایی
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_حبیبب_الله_قنبری
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم