جز تو از درد من اینجا هیچکس آگاه نیست
جز تو از درد من اینجا هیچکس آگاه نیست
جز فراق تو که دردی آنقدر جانکاه نیست
خاطرت را عفو کن خیلی مکدر کرده ام
در بساط من به پیش آینه جز آه نیست
سالها در وادیه دنبال تو گشتم ولی
یوسف من ،یوسف افتاده ی در چاه نیست
در مسیر آمدن من را ذبیح خویش کن
در مرام عاشقان یک ذره هم اکراه نیست
بیشتر از مادرم دلسوز حالم بوده ای
شُکر للّه دستم از دامان تو کوتاه نیست
انتظارت را برآورده نکردم هیچوقت
نوکرت آنگونه که میخواستی دلخواه نیست
دیده ظلمت زده دل بر چه باید خوش کند
در دل شب روشنی بخش زمین جز ماه نیست
بنده شاه نجف باشم خیالت راحت است
زائرم کن زائر کوی علی گمراه نیست
توبه ام با یاعلی مقبول درگاه خداست
بخششم دست کسی غیر از ولی الله نیست
قطره اشکی ریختم نذر شهید سر جدا
کوه عصیان داشتم حالا به قدر کاه نیست
پیرمردان با عصا راحت کنارت آمدند
خواهرت هستم برای من چرا پس راه نیست
آن دهاتی ها به پیش خویش میگفتند که
بوریای کهنه ی ما در خور این شاه نیست
#نـوكـر_نـوشـت:
#مـهــدی_جـان
باز نوروز است و کهنه درد هجرانت، ببین
از فراقت گشته محزون، بیتهای نغمه خوان
#صلی_الله_عليک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، #آدینتون معطر بنام #منتقم_خون_اباعبدالله