یاس کبود

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

ادامه داستان حضرت موسی علیه السلام

11 فروردین 1404 توسط دل تنگ نجف

❣این نتیجه #اعتماد و #توکل به خداست👏❤️

خود خدا در قرآن میفرماید:
👈ومن یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بلغ امره قد جعل الله لک شی قدرا”

🌸 و هر کس که بر خدا #توکل کند، خدا امر او را #کفایت میکند؛ خداوند فرمان خود را به انجام میرساند به #یقین خدا برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است.(سوره طلاق آیه ۳)👌

🌺آقا امیرالمومنین علیه السلام میفرماید:🌺

👈 مَنْ تَوکَّلَ عَلَى اللّه ذَلَّتْ لَهُ الصِّعابُ وَ تَسَهَّلَتْ عَلَیْهِ الأَسْبابِ؛
🌷هر کس به خدا #توکل کند، #دشواریها براى او #آسان میشود و اسباب برای او فراهم میگردد،👌

👌👌.( #توکل به معنای رها کردن کار نیست بلکه به معنا #محکم کار کردن است و مابقی آن را به خدا بسپارد)
بزرگواران دقت کردین خدا داره چکار میکنه؟؟؟

⚠️فرعون قصد داشت که فرزندی که قراره به دنیا بیاید و آینده حکومتش را به خطر بیندازه را بِکُشد.

ولی خداوند چکار کرده؟؟👇👇

👌👌خداوند هم اومده همان بچه را با دست خودش بزرگ بکند.
ادامه داستان،👇👇
❣حضرت موسی روزى در دوران شیرخوارگى در آغوش فرعون بود، با دست خویش ریش فرعون را گرفت و کشیدمقدارى از موى ریش او کنده شد و سیلى محکمى به صورت فرعون زد😂و به گفته بعضى با چوب کوچکى بازى میکرد با همان چوب بر سر فرعون کوبید.😁

🔸فرعون خشمگین شد و گفت: این کودک، دشمن من است، همان دم به دنبال جلادان فرستاد تا بیایند و او را بکشند

بانو آسیه به فرعون گفت: دست بردار، این نوزاد است و خوب و بد را نمیفهمد، براى اینکه حرف مارا تصدیق کنى، یک قطعه یاقوت ویک قطعه زغال آتشین نزدش میگذارى، اگر #یاقوت را برداشت معلوم میشود که میفهمد و اگر آتش را برداشت، معلوم میشود #نمیفهمد،
آنگاه آسیه همین کار را کرد، حضرت موسى علیه السلام دست به طرف یاقوت دراز کرد، ولى حضرت جبرئیل علیه السلام دست او را بطرف آتش برد🙂، موسى زغال آتشین را برداشت، آنگاه خشم فرعون فرونشست و از کشتن او منصرف شد.

 نظر دهید »

ادامه داستان حضرت موسی علیه السلام

09 فروردین 1404 توسط دل تنگ نجف

خلاصه جلسه پنجم👇👇
بعد ازاینکه فرعون حضرت موسی علیه السلام را تحویل گرفت به کاخ خود بُرد
پس از اینکه آب دهان حضرت را به بدن دختر فرعون زدن دختر فرعون شفا پیدا کرد و کاهنان گفتند : به نظر ما این همان بچه است که قراره کاخ تو را ویران بکنه!!! او را بکش .
👌👏حضرت آسیه مانع شدند مثلا با ترفند این نوزاد بچه ات را شفا داد….

به هر حال مشیت نافذ پروردگار موجب شد که این نوزاد در درون کاخ فرعون، مهمترین کانون خطر، پرورش یابد

به قول شاعر

گر نگهدار من آن است که من میدانم
شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد

 نظر دهید »

ادامه داستان حضرت موسی علیه السلام

08 فروردین 1404 توسط دل تنگ نجف

💢بعد از اینکه بچه را به رود سپرد قرآن میفرماید: فَالْتَقَطهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوا وَ حَزَنا إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما کاانُوا خاطِئینَ آل فرعون موسی را از دریا برگرفتند تا در آینده باعث اندوه و دشمنشان شود، آری فرعون و هامان و لشکریان آنها خطا کار بودند.💢

دوستان به این نکته تفسیری دقت بفرمایید:👇👇👇👇

💢لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوا💢

بديهى است فرعونيان قنداقه اين نوزاد را از امواج به اين منظور نگرفتند كه دشمن سرسختشان را در آغوش خود پرورش دهند، بلكه آنها به گفته همسر فرعون میخواستند نور چشمى براى خود برگزينند.اما سرانجام و عاقبت كار چنين شد، و به اصطلاح علماى ادب” لام” در اينجا” لام عاقبت” است نه” لام علت” (لام لیکون)و لطافت اين تعبير در همين است كه خدا میخواهد قدرت خود را نشان دهد كه چگونه اين گروه را كه تمام نيروهاى خود را براى كشتن پسران بنى اسرائيل بسيج كرده بودند وادار میكند كه همان كسى را كه اينهمه مقدمات براى نابودى او است چون جان شيرين در بر بگيرند و پرورش دهند!.✅ضمنا تعبير به آل فرعون نشان میدهد كه نه يك نفر بلكه گروهى از فرعونيان براى گرفتن صندوق از آب شركت كردند و اين شاهد بر آن است كه چنين انتظارى را داشتند.
فرعون و همسرش آسیه در انتظار چنین ماجرایى بودند که ناگهان روزى در کنار رود نیل صندوقچه اى را دیدند که امواج دریا آن را حرکت میداد، به دستور فرعون بی درنگ آن صندوقچه را گرفتند و نزد فرعون آوردند، آسیه درِ صندوق را گشود، ناگاه چشمش به نوزادی نورانی افتاد همان لحظه محبت حضرت موسى علیه السلام در قلب آسیه جای گرفت❤️ این ششمین جایی بود که خداوند حضرت موسی علیه السلام را یاری کرد،وقتی که فرعون این نوزاد را دید خشمگین شد وگفت:چرا این پسر بچه کشته نشده است❓❓❓

 نظر دهید »

ادامه داستان حضرت موسی علیه السلام

06 فروردین 1404 توسط دل تنگ نجف

💢مادر حضرت موسی علیه السلام نوزاد خود را در میان آن صندوق گذاشت، صبحگاهان هنگامی که خلوت بود، کنار رود نیل آمد و آن صندوق را به رود نیل انداخت، امواج نیل آن صندوق را با خود برد، این لحظه براى مادر حضرت موسى علیه السلام، لحظه اى بسیار حساس و پرهیجانى بود، اگر لطف الهى نبود، مادر فریاد میکشید و از فراق نور دیده اش، جیغ می زد و در نتیجه جاسوسان متوجه می شدند، ولى خطاب آمد وَ لا تَخافى وَ لا تَحزَنِى (نترس و محزون نباش، ما موسی را به تو بازمیگردانیم قلب مادر را آرام کرد،
💢وَأَوحَينا إِلىٰ أُمِّ موسىٰ أَن أَرضِعيهِ ۖ فَإِذا خِفتِ عَلَيهِ فَأَلقيهِ فِي اليَمِّ وَلا تَخافي وَلا تَحزَني ۖ إِنّا رادّوهُ إِلَيكِ وَجاعِلوهُ مِنَ المُرسَلينَ
ما به مادر موسی الهام کردیم که: «او را شیر ده؛ و هنگامی که بر او ترسیدی، وی را در دریا (ی نیل) بیفکن؛ و نترس و غمگین مباش، که ما او را به تو بازمی‌گردانیم، و او را از رسولان قرار می‌دهیم!»💢

👏👏👌👌✅✅لطفا ۲۰بار خوانده بشود
خداوند به حضرت یوکابد علیها السلام میفرماید حالا که میترسی بجه ات را بکشن بندازش داخل دریا☺️ فَأَلقيهِ فِي اليَمِّ واقعا عجیب نیست؟؟؟ شما بودین این کار را میکردن؟ طرف میگه من از ترس بی پول ازدواج نمیکنم چون الان خودم یک نفرم به خرجم نمیرسم ولی خدا چی رو به عنوان درمان تجویز میکنه: میگه اگه ترس داری برو ازدواج کن☺️(آیه ۳۲ سوره نور:…يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ…) حتی امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند:👇👇
إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِیهِ فَإِنَّ شِدَّةَ تَوَقِّیهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْه
👌✅هرگاه از کاری ترسیدی، خود را به کام آن بینداز؛ زیرا ترس شدید از آن کار، دشوارتر و زیان‌بارتر از اقدام به آن کار است.
    

إِنّا رادّوهُ إِلَيكِ وَجاعِلوهُ مِنَ المُرسَلينَ

که ما او را به تو بازمی‌گردانیم، و او را از رسولان قرار می‌دهیم
👌👌خداوند به مادر حضرت موسی علیه السلام الهام کرد تو موسی تحویل بده ما نبی تحویلت میدهیم.

 نظر دهید »

ادامه داستان حضرت موسی علیه السلام

05 فروردین 1404 توسط دل تنگ نجف

✅4⃣ پنجمین جایی که خداوند حضرت موسی علیه السلامرا حفظ کرد و از امدادهای غیبی دیگر اینکه یوکابد سه ماه مخفیانه به حضرت موسی علیه السلام شیر داد و در این مدت هیچ گاه حضرت موسی علیه السلام گریه نکرد تا جاسوسان باخبر بشوند

✅5⃣ مادر حضرت موسی علیه السلام (یوکابد) تصمیم گرفت برود پیش نجار تا برای نوزادش کشتی بسازد (نجار هم از طرفداران فرعون بود)و از آنجایی که مادر حضرت موسی علیه السلام زبانش به دروغ عادت نکرده بود در جواب سوال نجار که گفت کشتی را برای چی میخواهی گفت: من از بنی اسرائیلم،نوزاد پسری دارم میخواهم نوزادم را در آن مخفی بکنم
نجار مصرى تا این سخن را شنید، تصمیم گرفت این خبر را به جالادان برساند، به سراغ آنها رفت، ولى آنچنان وحشت عظیمى بر قلبش مسلط شد که زبان از سخن گفتن باز ایستاد،✅ میخواست با اشاره دست، مطلب را بازگو کند، مأمورین از حرکات او چنین برداشت کردند که یک آدم مسخره کننده است، او را زدند و از آنجا بیرون نمودند.👏 او وقتیکه حالت عادى خود را بازیافت، یک بار دیگر براى گزارش پیش جلادان رفت، باز مانند اول زبانش گرفت و این موضوع سه بار تکرار شد، او وقتیکه به حال عادى بازگشت، فهمید که در این موضوع، یک راز الهى نهفته است، صندوق را ساخت و به مادر حضرت موسی علیه السلام تحویل داد.✅👏

👌👌👌نکته خییییییلی مهم👇👇

✅این خیلی خوبه که انسان پیامهای خدا را بفهمه و وقتی فهمید قبول کنه خدا هم به فرعون با خواب میخواست بفهمونه که داری اشتباه میروی اما فرعون بجای تسلیم و برگشت به مسیر انسانیت مقابله کرد،👌بعضی وقتها خداوند یه موانعی را جلویی پای ما گذارد که ما بیدار بشویم وتلنگر بخوریم ولی متاسفانه ما از روی آن میپریم. مطابق بعضى از روایات، این نجار همان حزقیل یا حزبیل بود که همین حادثه موجب شد به موسى علیه السلام ایمان آورد و بعدها به عنوان مؤمن آل فرعون شاناخته گردید که ایمان خود را پنهان میکرد( که در سوره غافر آیه 18:و قال رجل مومن من آل فرعون یکتم ایمانه ….. مردی از خاندان آل فرعون که ایمانش را پنهان میداشت گفت .

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • 7
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

یاس کبود

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
    • فاطمه اطهر(س)
  • علوم قرآن و حدیث
  • احکام
  • اخلاق و تربیت
  • شهدا
  • پزشکی
  • اعتقادی
  • مشاوره و سبک زندگی
  • مناسبت ها و مسائل روز

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس