یاس کبود

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

داشتم فکر می کردم، شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح، می توانست در آخر هر کدام از اعمال، بابی باز کند با عبارت «و اما مادران...»

12 فروردین 1403 توسط دل تنگ نجف

داشتم فکر می کردم، شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح، می توانست در آخر هر کدام از اعمال، بابی باز کند با عبارت «و اما مادران…»

 

اجر هر عمل را که می‌گوید، دستور هرکدام را که توضیح می‌دهد، زیرش بنویسد: اما برای #مادران، این چنین است که ….

 

👌مثلاً همین شب قدر!

 

سخنی هست دربارهٔ زنی که سجاده‌اش را پهن می‌کند و قرآن و مفاتیحش را می‌گذارد گوشه‌اش

و بعد

شروع می‌کند

مدام می‌رود به آشپزخانه؛ چای می‌گذارد، میوه تکه می‌کند، سقا می‌شود،…

و اشک‌هایش، با زمزمه‌ی جوشن، می‌چکد پای گاز، وقت چشیدن نمکِ سحری و نهار فردای بچه‌ها؟

 

گفتیم اشک و گریه

اصلاً چه می‌گویید دربارهٔ زنی که تا شانه‌اش تکان می‌خورد و می‌خواهد کمی اشک بریزد، کودکش سرش را خم می‌کند زیر چادرش و ملتمسانه می‌گوید «گریه نکن 😯😢»؟

 

بگویید اجر این خنده‌های اجباری تلخ و شیرین چند؟

 

زنی که عادت ندارد تنها، جامهٔ نور بپوشد

و بچه‌هایش را یکی یکی می‌برد غسل شب قدر بدهد، تا طهارتِ مضاعف شود برایشان تا سال بعد،

و از خستگی این غسل‌ها، خوابش بگیرد و کمی چرت بزند،

بهره‌ای از این لحظات ناب از دست رفتهٔ لیلة القدر، دارد؟

نمی‌دانم……..

فقط…. اگر این دقت هاواعمال سادهٔ این مادرهانبود

و شب های قدر، به جای خواباندن کودکان‌شان 

و نشستنِ فارغ بال تا خود سحر بر سر سجاده 

آنان را با پاشیدن آب به صورتشان و هزار وعده و سرگرمی بیدار نگاه نمی‌داشتند،

به گمانم نه شیخ مفیدی در این دنیا یافت می‌شد، نه شیخ صدوقی، نه سیدرضی، نه طباطبائی، نه امینی نه…!

 

راستش… فکر می‌کنم

سهم قابل توجهی از ثواب تمام اعمالی که ما عاملین به مفاتیح‌الجنان، تا خودِ صبحِ قیامت، انجام می‌دهیم، 

ثواب تمام جوشن‌ها، کمیل‌ها، نمازها، توسل‌ها، زیارت‌ها،صاف می‌رسد به مادرانمان!

✍ هجرت، دکتر موحد

 

تقدیم به همه مادران 

 

 نظر دهید »

برنامه کودک زمان ما و الان

01 بهمن 1402 توسط دل تنگ نجف

 نظر دهید »

تا زیارتنامه شد آغاز، غم پایان گرفت

03 دی 1402 توسط دل تنگ نجف

تا زیارتنامه شد آغاز، غم پایان گرفت
دردِ دوری؛ با سلامی نسخه‌ی درمان گرفت
من گِلی بودم بدون روح، در خاک نجف
تا نسیمی از حرم آمد وجودم جان گرفت
ابرها از آسمانِ شهر تو رد می‌شدند
خورد، برقِ گنبدت بر چشمشان؛ باران گرفت
هیبتِ ایوان طلایت آنقدَر محوم نمود
تا زبانم بند آمد ذکرِ «یا ایوان» گرفت
یک عروسِ حیدری دیدم که از صحن نجف
خاک را برداشت و با آن حنابندان گرفت
خواستم تا بهترین مدحِ تو را از بر شوم
زائری در صحن، ختم سوره‌ی انسان گرفت
تا خداوندِ قلم یک سطر، در شان تو گفت
از امینی الغدیر؛ از شاعران دیوان گرفت
جایگاه دشمنان توست، قعرِ چاهِ ویل
تازه خیلی هم خدا بر حالشان آسان گرفت
مسجدی که «اَشْهَدُ اَنَّ عَلی» را قطع کرد
باید اصلا گنبد و گلدسته را از آن گرفت
داریوش و کوروش و این داستانها؛ بگذریم
کشور ما اعتبار از حضرت سلمان گرفت
سلام هر سحرم جانبِ ضریحِ شماست
شروعِ صبح من هستی، رِوال از این بهتر؟
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام #خامس_آل_عبا

#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
.

 نظر دهید »

ای باخبر ز درد و غم بی‌شمار من!

27 آذر 1402 توسط دل تنگ نجف

ای باخبر ز درد و غم بی‌شمار من!

برخیز و باش، فاطمه جان، غمگسار من

رفتی ز دیده ی من و، از دل نمیروی

حس می‌کنم همیشه تویی در کنار من

شیرینی حیات من! ای بَضعَةُ الرّسول

تلخ‌ست با غمت همه لیل و نهار من

خیری پس از تو نیست در این زندگیّ و، من

گِریَم از این‌که طول کشد روزگار من

مردم ز گریه، غصّه ی خود حل کنند، لیک

افتد ز گریه، غصّه ی دیگر به کار من

خواهم ز کودکان تو پنهان گریستن

اما غمت ربوده ز کف اختیار من

این روزها ز خانه کم آیم برون، مگر

کمتر به قتلگاه تو افتد گذار من

#نـوكـر_نـوشـت:

#فـاطـمــه_جـان

همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند

من بودم و همین دو سه تا بچه های تو

جـای تمـام شهـر خـودم گـریه می کنم

از بس که خالی است در این خانه جای تو

#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين

سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، #دوشنبتون_امام_حسنی

#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_محمدجواد_قربانی

#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم

 

 نظر دهید »

یار ما هر نیمه شب که بر سر سجاده است

24 آذر 1402 توسط دل تنگ نجف

یار ما هر نیمه شب که بر سر سجاده است

آنقدر آقاست یاد قوم نوکر زاده است

گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه نیست

ما نمیخواهیم ورنه لطف او آماده است

گریه هایم کم شده یعنی که بی برکت شدم

بی حیایی من آخر کار دستم داده است

به دل سنگی من این حرفها سودی نکرد

حل کار سنگ کی در طاقت سمباده است

امر مولا روی چشم و نهی مولا روی چشم

کار سختی نیست اصلا،عبد بودن ساده است

در تمام سالها من فکر خود بودم ولی

او دم خیمه به شوق دیدنم اِستاده است

فاطمیه جمع را یک کربلا مهمان کنید

قلب ما سینه زنان دربه بدر آن جاده است

بوی دود از خانه مولا به عالم میرسد

بوی دود از چادر آن بانوی آزاده است

#یابن‌الحسن، به خاطر آن سینه‌ی جریح

یا منتقم! به سرخیِ بازو ظهور کن..

#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين

سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام #منتقم_خون_اباعبدالله

#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم

 

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 61
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

یاس کبود

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
    • فاطمه اطهر(س)
  • علوم قرآن و حدیث
  • احکام
  • اخلاق و تربیت
  • شهدا
  • پزشکی
  • اعتقادی
  • مشاوره و سبک زندگی
  • مناسبت ها و مسائل روز

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس