ناشنیدههای موشکی
🔥ناشنیدههای موشکی
🔻سال ۶۳ در میانه جنگ، حافظ اسد نتوانست به ایران موشک بفرستد اما پذیرفت که به شهید #تهرانی_مقدم و ۱۳ نفر از پاسداران توپخانه سپاه در سوریه آموزش ببینند.
🔻وقتی آموزشِ سه ماهه تمام شد، همزمان اولین موشکها از لیبی رسید و چند تا از آنها توسط مستشاران لیبیایی به سمت دشمن بعثی، پرتاب شد ولی این مستشاران، ضمن دستکاری موشکهای باقیمانده، کار را رها کردند و رفتند!
🔻اما با کمال ناباوری شهید تهرانی مقدم و همکاران، در هفده روز توانستند خودشان تعدادی این موشکها را پرتاب کنند و با دستور آیت الله خامنهای، یکی دو موشک، برای باز کردن و مهندسی معکوس باقی ماند.
🔻در ادامه روند پیگیریها، آیت الله خامنهای در بازدیدی خطاب به تیم مهندسی معکوس گفتند: نهراسید! موشکها را باز کنید تا به نتیجه برسید.»
🔻ایشان حتی در دیدار دیگری از وزیر وقت سپاه ایراد گرفتند که “چرا ساخت موشکها را شروع نکردید؟
🔻بالاخره بر اساس راهبردهای کلان امام خامنهای در دوران ریاست جمهوری و رهبری و همت پودلادین شهید طهرانی مقدم و نیروهای مومن و متخصص، امروز ایران یک قدرت موشکی بین المللی است…
🔸پ.ن۱: مقاومت رهبری در برابر «برجام۲» که با عاملیت «جریان غربگرا» و «جریان دنیای گفتمان» صنعت موشکی را هدف گرفته بود،موجب شد دستاوردهای موشکی حفظ شود و نابود نشود.
🔸پ.ن۲: عملیات افتخار آمیز #وعده_صادق و پاسخ مستقیم، سنگین و ترکیبی به رژیم صهیونسیتی، قطعا مرهون عنایات الهی و امام عصر و ثمره دوراندیشی شگفت انگیز و مدیریت قاطع امام خامنهای است.
✍حمیدرضا ابراهیمی
#آیت_الله_فاطمی_نیا
#آیت_الله_فاطمی_نیا
علت خیلی از مشکلاتی که ما تو خونه هامون داریم، درگیری ها، بداخلاقی ها، عصبانیت ها، بی حوصلگی ها، غرغرها، دل شکستن ها و… اینه که فرشته ها تو خونه مون نیستن، تو خونه مون پر نمیزنن، ذکر نمیگن. خونه ای که توش پر فرشته باشه میشه خود بهشت. پر از لطف و صفا و شادی و یاد خدا. حالا چیکار کنیم که فرشته ها مهمون خونه مون بشن؟ چه کارایی نکنیم که فرشته ها رو پر ندیم؟
❶ حدیث کسا زیاد بخونیم.
❷ سعی کنیم نمازها تا جای ممکن اول وقت باشه.
❸ نماز قضا داشتن خیییلی اثر بدی داره.
❹ چیز نجس تو خونه نگه نداریم. همه جای خونه مون همیشه پاک پاک باشه.
❺ توی خونه داد نزنیم. حتی با صدای بلند هم حرف نزنیم. فرشته ها از خونه ای که توش با صدای بلند صحبت بشه میرن.
❻ حرف زشت و غیبت و دروغ و مسخره کردن و اینا هم که مشخصه.
❼ سعی کنیم طهارت چشم و گوش و زبان و شکممون رو تا جای ممکن تو خونه حفظ کنیم.
❽ وقتی وارد خونه میشیم با صدای واضح سلام کنیم، حتی اگه هیچ کس نیست.
🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم
خودم کفشش رو واکس میزنم
💠 خودم کفشش رو واکس میزنم
🌸نسبت به تربیتِ بچه ها خیلی حساس بود. سعی می کرد به وسیلۀ مطالعه و مشورت با کارشناسان ، بهترین روشِ تربیتی رو انتخاب کنه .
🌺یه روز دیدم بعد از واکس زدنِ کفشای خودش ، شروع کرد به واکس زدنِ کفشهای پسر بزرگمون. وقتی علتِ این کارش رو پرسیدم ، گفت: پسرمون جوونه ، اگه مستقیم بهش بگم کفشت رو واکس بزن ، ممکنه جواب نده ؛ خودم کفشش رو واکس میزنم تا به طورِ عملی واکس زدن رو بهش یاد بدم…
🌷خاطره ای از زندگی امیرسپهبد شهید علی صیاد شیرازی
روزی راهبی با جمعی از مسیحیان
روزی راهبی با جمعی از مسیحیان به مسجد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)آمدند در حالیکه طلا و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه داشتند.
✍پس راهب رو کرد به جماعتی که در آنجا حضور داشتند ( أبوبکر نیز در بین جماعت بود ) و سوال کرد “خلیفه ی نبی و امین او چه کسی است؟"
پس جمعیت حاضر ، ابوبکر را نشان دادند ، پس
راهب رو به ابوبکر کرده و پرسید نامت چیست؟ ابوبکر گفت ، نامم “عتیق” است
راهب پرسید نام دیگرت چیست؟ابوبکر گفت نام دیگرم “صدیق” است.
راهب سوال کرد نام دیگری هم داری؟ ابو بکر گفت “نه هرگز”
پس راهب گفت گمان کنم آنکه در پی او هستم شخص دیگریست.
✍ابوبکر گفت دنبال چه هستی؟
راهب پاسخ داد من بهمراه جمعی از مسیحیان از روم آمدم و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه آوردیم و هدف ما این است که از خلیفه ی مسلمین چند سوال بپرسیم ، پس اگر توانست به سوالات ما پاسخ دهد تمام این هدایای ارزنده را به او میبخشیم تا بین مسلمانان قسمت کند و اگر نتوانست سوالات مارا پاسخ دهد اینجا را ترک کرده و به سرزمین خود باز میگردیم.
✍ابوبکر گفت سوالاتت را بپرس ، راهب گفت باید ب من امان نامه بدهی تا آزادانه سوالاتم را مطرح کنم و ابوبکر گفت در امانی ، پس سوالاتت را بپرس.
✍راهب سه سوالش را مطرح کرد:
1)ما هو الشئ الذی لیس لله؟
*چه چیزاست که از آن خدا نیست؟*
2)ما هو شئ لیس عندالله؟
*چه چیزاست که در نزد خدا نیست؟*
3)ما هو الشئ الذی لا یعلمه الله؟
*آن چیست که خدا آن را نمیداند؟*
پس ابوبکر پس از مکثی طولانی گفت باید از عمر کمک بخواهم ، پس بدنبال عمر فرستاد و راهب سوالاتش را مطرح کرد ، عمر که از پاسخ عاجز ماند پس بدنبال عثمان فرستاد و عثمان نیز از این سوالات جا خورد ، و جمعیت گفتند چه سوالیست که میپرسی؟خدا همه چیز دارد و همه چیز را میداند.
✍راهب نا امید گشته قصد بازگشت به روم کرد ، ابوبکر گفت : ای دشمن خدا اگر عهد بر امان دادنت نبسته بودم زمین را به خونت رنگین می کردم .
✍سلمان فارسی که شاهد ماجرا بود بسرعت خود را به امام علی (ع)رسانده و ماجرا را تعریف کرد و از امام خواست که به سرعت خودش را به آنجا برساند.
پس امام علی ع بهمراه پسرانش امام حسن (ع )و امام حسین (ع )میان جمعیت حاضر و با احترام و تکبیر جماعت حاضر مواجه شدند.
✍ابوبکر خطاب به راهب گفت ، آنکه در جست و جویش هستی آمد ، پس هر سوالی داری از علی (ع) بپرس!
راهب رو به امام علی (ع) کرده و پرسیدنامت چیست؟
امام علی (ع) فرمودند: نامم نزد یهودیان *"الیا"* نزد مسیحیان *"ایلیا"* نزد پدرم *"علی"* و نزد مادرم *"حیدر"* است.
پس راهب گفت ، نسبتت با نبی (ص) چیست؟
✍امام (ع )فرمودند: او برادر و پسرعموى من است و نیز داماد او هستم.
پس راهب گفت ، به عیسی بن مریم قسم که مقصود و گمشده ی من تو بودی.
پس به سوالاتم پاسخ بده
و دوباره سوالاتش را مطرح کرد.
✍امام علی (ع) پاسخ دادند:
.
فإن الله تعالی أحد لیس له صاحبة و لا ولدا
فلیس من الله ظلم لأحد
و فإن الله لا یعلم شریکا فی الملک
🔹 *آنچه خدا ندارد ، زن و فرزند است.*
🔹 *آنچه نزد خدا نیست ، ظلم است*
🔹 *و آنچه خدا نمیداند ، شریک و همتا برای خود است*
پس راهب با شنیدن این پاسخها ، امام علی را به سینه فشرد و بین دو چشم مبارکش را بوسید و گفت:
"أشهد أن لا اله إلا الله و أن محمد رسول الله و أشهد أنک وصیه و خلیفته و أمین هذه الامة و معدن الحکمة”
✳️به درستی که نامت درتورات إلیا و در انجیل ایلیا و در قرآن علی و در کتابهای پیشین حیدر است ، پس براستی تو خلیفه ی بر حق پیامبری، سپس تمام هدایا را به امام علی (ع) تقدیم کرد و امام در همانجا اموال را بین مسلمین قسمت کرد
⬅️ *پیامبر(ص)فرمود:هرکس فضائل امیرالمومنین علی ابن ابیطالب (ع)را نشردهد، مادامیکه از آن نوشته اثری باقیست ملائکة الله برای او استغفار می کنند*
منبع : کتاب الإحتجاج مرحوم طبرسی